در باب تفاوت سوژه ی دیوانگی از خرفتی
این نمایش ابلهانه ی نتانیاهو با آن نمودارش، روایتی طنازانه بود از بمب هسته ای! من را در نگاه اول یاد آن بمب هایی انداخت، که دور پای پلنگ صورتی تاب می خورد و به هر حال منهدمش میکرد. مزیت رهبرانی مانند نت
انیاهو این است که در بلاهت خود ثابت قدم اند. آنها در رابطه با انحلال قوای فاهمه در خود ایمانی ستودنی دارند. نتانیاهو صحن علنی سازمان ملل را به صحنه تجلی عریان زوال عقلانیت جامعه ملل تبدیل کرد. رهبران جامعه ملل، مجموعه ای متکثر از اشکال گوناگون این بلاهت هستند. نسلهای پر تعدادی از این موجودات در این صحن حاضر شده اند. گویی صحن سازمان, معبد دلفی بی خردهاست. همیشه ارواح نادانی آنها را از پس پشت آن دیوارهای سنگی صدا می کنند. و در هر دوره ای نادان ترین ها هستند که به برقراری ارتباط با خدای معبد دلفی کامیاب می شوند. احمدی نژاد از جمله کسانی بود که ارواح سرگردان موجود در معبد را به چشم دل رویت کرد. او سعی کرد سقراط معبد نوآئین باشد. اما همانگونه که جوانان آتن سقراط دانا را طرد کردند، جوانان تهران نیز به او ریشخند زدند. و حتی بزرگان قوم حرفهایش را باور نکردند. نه! احمدی نژاد دیده بود. حالا نتانیاهو آنچه را از او نپذیرفته بودیم به عینیت در آورده است. نمودار او کوس جنون است. اذعان مومنانه اش است به زوال خرد.
و تنها لحظه ای درنگ کنید! کمی تامل کنید. اندکی دقیق شوید به نقشی که اوباما ایفا می کند تا بمبهای احمدی نژاد به دل و روده نتانیاهو اصابت نکند.
سعی نکنید با سکانس هفت تیر کشی دیوانه های دور حوض، در فیلم رضا موتوری شبیه سازی کنید. نه! این کار را نکنید. آنجا دیوانه خانه بود. مناسبات میان دیوانه ها تفاوت جوهری دارد.
اینجا خرفت خانه است ...
+ نوشته شده در جمعه هفتم مهر ۱۳۹۱ ساعت 3:59 توسط محمد غزنویان
|